معنی جاه و جلال

حل جدول

جاه و جلال

شوکت


صاحب جاه و جلال

ذوالجلال

جبروت، دارای شکوه، بزرگ قدر، باشکوه


خودنمایی به جاه و جلال

فخرفروشی، پز


جاه

منزلت و مقام

مقام، منزلت

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

جاه

مقام، مکان، منزلت، جایگاه، قدر و شرف، علو منزلت، شٲن و جلال،
فر و شکوه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جاه

آبرو، اعتبار، جلال، دبدبه، درجه، رتبه، شان، شکوه، شوکت، عرض، فر، مجد، مسند، مقام، منزلت، منصب

لغت نامه دهخدا

عز و جاه

عز و جاه. [ع ِزْ زُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) ارجمندی و جاه. (یادداشت مرحوم دهخدا).


ذی جاه

ذی جاه. (ع ص مرکب) صاحب جاه: پادشاه ذی جاه.

فرهنگ معین

جاه

(اِ.) مقام، منزلت.

فارسی به عربی

جاه

کرامه

فرهنگ فارسی هوشیار

جاه

مقام، مکان، شوکت


ذی جاه

صاحب جاه و مقام خداوندشان و شوکت.

معادل ابجد

جاه و جلال

79

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری